آموزش زبان امروزه در جایی قرار دارد که پزشکی در قرن هجدهم میلادی قرار داشت. حتی پس از گذراندن تمام ساعات برای دنبال کردن یک دوره زبان گرانقیمت بسیاری از افراد هرگز در آن زبان مهارت کسب نمیکنند. چگونه این زمان گذاشتن و تلاش میتواند به چنین پیشرفت اندکی منجر شود؟ یادگیری زبان در داخل مغز رخ میدهد و مشاهده و درک فرایندهای مربوط به آن را دشوار میسازد به همین دلیل است که امروزه آموزش زبان در جایی قرار دارد که پزشکی در قن هجدهم میلادی قرار داشت و این موضوع نشان میدهد که اغلب اوقات درسهای زبان با شکست همراه است.
وقتیکه به بن بست میرسید گاهی اوقات ارزش دارد بینش پیشگامان را مورد بازبینی قرار دهید. «فرانسوا گوئن» شهروند فرانسوی قرن نوزدهمی در رسالۀ خود تحت عنوان «هنر آموزش و مطالعه زبانها» شکستهای خود و موفقیت نهاییاش را شرح میدهد. گوئن که مشتاق شرکت در سخنرانیهای فلسفه در برلین آلمان بود با گرامر زبان و فرهنگ لغت کار کرد تا به مدت ده روز به زبان آلمانی تسلط یابد. با این وجود، در کمال تاسف تلاش او بیهوده بود. او نوشت: «حتی یک واژه نیز به ادراک من نفوذ نکرد!».
او بدون ترس سعی کرد با رفتن به آرایشگاه در هامبورگ آلمان و تلاش برای درگیر کردن مشتریان در گفتگو این زبان را راحتتر بیاموزد. با این وجود، این روش به شکل ناامیدکنندهای غیر سیستماتیک بود. تکههای مکالمه بیهوده و پیشرفت او بیمعنا بود. آخرین رویکرد پیشروی او باقی مانده بود، اما این رویکرد به قدر عجیب، خیلی خارقالعاده، خیلی غیرمعمول و شاید هم بگوییم به قدری قهرمانانه بود که پیشنهاد آن کار دشوار به نظر میرسید. او تصمیم گرفت کل فرهنگ لغات را بیاموزد. گوئن یک ماه را برای این کار اختصاص داد و از آنجایی که فرهنگ لغت او ۳۰۰۰۰ کلمه را تعریف میکرد تلاش نمود تا هزاران کلمه را در روز مطالعه کند. این تلاش به بینایی او آسیب رساند و پزشک دستور داد او به طور کامل استراحت کند.
گوئن درحالی که بیناییاش بهبود یافت، درحالی که با برادزاده سه ساله خود صحبت میکرد. میدید او از اسباببازیها برای بازآفرینی آنچهکه در طول بازدید لذتبخش از یک کارخانه ذرت دیده بود استفاده میکرد. کودک شاهد یک فرآیند صنعتی بود و از زبان استفاده میکرد تا خاطراتاش را به ترتیب مرتب کند: نخست این اتفاق افتاد، سپس این و سپس این!. گوئن متوجه شد که همه وقایع را میتوان به صورت مجموعهای از مراحل جداگانه روایت کرد: «من به سمت در میروم. من کنار در ایستادهام. من در را باز میکنم». زمینه و بستر معنای هر جمله در مجموعه را روشن میکند، تکرار کردن اطمینان بخش است به خاطر سپردن آسان است. با استفاده از این بینش گوئن پیشرفت سریعی کرد. او تحصیلات خود را در برلین به پایان رساند به مقام استادی زبان آلمانی در پاریس رسید و چندین زبان دیگر را نیز به سرعت و به آسانی آموخت.
در این میان، انتشار کتاب او تحت عنوان «روش مجموعهی گوئن» باعث معروف شدن وی شد. مکاتب و مدارسی برای آموزش این روش تاسیس شدند و حتی امروزه نیز اصل مجموعه به برخی از دورههای زبان کمک میکند. با این وجود، شایان ذکر است که پیشرفت سریع گوئن نه تنها پس از مشاهده نحوه استفاده برادرزادهاش از زبان بلکه پس از آن همه کار مقدماتی رخ داد: [فرهنگ لغت، کتاب گرامر زبان و زمان حضور در آرایشگاه بود]. روش گوئن مطمئنا یک کلیدی طلایی نیست و تمرکز انحصاری آن بر اقدامات گام به گام تا حد زیادی مفید بودن آن را محدود میکند، اما برخی از بینشها را ارائه میدهد: اهمیت شفافسازی معنا از همان ابتدا، به خاطر سپردن، تقویتروانی و ارائهی یک هدف قابل دستیابی است.
برای مثال، امروزه زبان آموزانی که در اسپانیا شروع به یادگیری زبان انگیلسی میکنند از روش مشابهی حین مطالعه افسانهها و سایر داستانهای مینیاتوری با حدود صد کلمه استفاده مینمایند. آنان با ترجمهای که در دست دارند به زودی داستان را متوجه میشوند و شروع به کار بر روی تلفظ خود میکنند و از روشی که یک زبان مادری هر عبارت را بیان میکند تقلید میکنند. سپس پس از هر شش کلمه آنان کلمه ششم را حذف میکنند تا خود را برای پیدا کردن واژگان گمشده بیازمایند. زمانی که یک بار توانستند این کار را انجام دادند کلمه پنجم و سپس کلمه چهارم را حذف کرده و پس از آن به زودی کل داستان را حفظ میکنند. روش داستانی نه تنها آنان را قادر به پیشرفت سریع میسازد بلکه باعث صرفهجویی در هزینههایشان نیز میشود. این روش اجازه میدهد زبان آموزان خود زبان را بیاموزند و دیگر نیازی به خدمات مربی نداشته باشند.